
|
دو شنبه 5 آبان 1393برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : ملیکا
![]() چیـــزیم نیست ، خوبــــم !
فقـــط تـــو را نـــــــــــــدارم … ![]()
نظرات شما عزیزان: سعید
![]() ساعت21:19---6 آبان 1393
مدتى است كه اشكهايم ... اشك هاى دلتنگيم...براى تو.. مانند قبل نيست...
ديگر اشكهايم مانند گذشته تسكين دهنده ى گونه هايم نيست... بلكه مانند شلاقيست كه عذابم مى دهد! و هر قطره ى آن فريادى از خاطراتم را در سكوت شب طنين انداز مى كند كاش زودتر به پايان برسد... در كدام طلوع و كدام غروب...؟ ديگر برايم مهم نيست... براى ديدنت... مستى دلتنگى هم آرامم نمیكند... ديگر غرق شدن در درياى اشك نيز آتش دلم را فروكش نمى كند فقط بدان دوستت دارم به معناى حقيقى دوست داشتن. سعید
![]() ساعت21:16---6 آبان 1393
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟
گفت:حرام است. از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد. از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان. از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است . از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهیات است . از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد. از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست. از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم رباتی هست که قلب را به سوی خود می کشد. از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد. از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد . از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود. از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد. از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود. از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر می گذارد از خود عشق پرسیدم عشق چیست گفت فقط یک نگاه سعید
![]() ساعت21:12---6 آبان 1393
ترکم مکن ای عشق من بی همزبانم ترکم مکن ای عشق من بی همزبانم تنها تو یی ای نازنین آرام جانم اینجا کسی در سینه اش رویا ندارد دل را سپردن تا ابد معنا ندارد سر در گریبانم کسی هم درد من نیست از عشق جز آلودگی چیزی ندیدم از فصل های دوستی من دل بریدم این زندگی دیگر سرو سامان ندارد دیگر به عشق من کسی ایمان ندارد دیگر نمی داند که را باید صدا زد این قلب را تا کی به طوفان بلا زد من باغبان فصل های انتظارم تو خوب می دانی من اینجا بی قرارم سعید
![]() ساعت21:09---6 آبان 1393
می شود؟؟؟ خانه خالی از سکوت چشم خالی از نگاه کوچه خالی از درخت ساعت خالی از زمان و دلت خالی از من و دلم .... خالی از تو مگر می شود؟؟؟؟؟ ![]()
![]() |